بوی گندم مال من هر چی که دارم مال تو یه وجب خاک مال من هرچی میکارم مال تو اهل طاعونی این قبیله مشرقیم تویی این مسافر شیشه ای شهر فرنگ پوستم از جنس شبه پوست تو از مخمل سرخ رختم از تاوله تنپوش تو از پوست پلنگ بوی گندم مال من هر چی که دارم مال تو یه وجب خاک مال من هرچی میکارم مال تو یه گروه صمیمی و دوستانی زلال دوباره به یه تلپ نوردی دعوت شدیم منتها ی پیاده روی که الحق دختر بی خواب ما خوب از عهده اش بر امد ساعت پنج صبح بین درگیری ماه و خورشید دستان نرم و کوچکش را بدست گرفتیم و کوله ی سبز به پشت راه افتادیم تا پای قرار این اتفاق نااااااااااااااااااااادر را دوست داریم ...