مهمانی دوست
سلام
چندی نیودندی ،کمرنگ بودندی
شب بیست و سوم را ما بودیم و حرم رضوی
این افتخار از وقتی ماهرخ در دل مان وول وول می زد نصیب مان شد تا کنون
و اگر بطلبد ما را امید که سال های بعد را هم مفتخر شویم به حضور در حرمش
و این صحنه را ما دوست داریم
تا بحال چنین وفور را درک نکرده بودیم
بعد از مراسم افطاری دخترمان و عموزاده ی کوچک ما در جمع آوری گلدانهای سفره
به خدام حرم کمک می کردند
و بعد تر مراسم احیا و سینه زنی
و خوشحالیم از بودن و بودنش در این محفل سبز
کنار دیگر بندگان مخلصش
امید که ما را دیده باشد
پ ن:
مادر ما عملی سنگین داشتند شکر خدا رو به بهبودی هستند
پ ن 2:
با توجه به انحصار طلبی کودکان امروزه دوست داشتیم صحنه ای ،موقعیتی پیش آید که دختر کوچکمان و حتی خودمان وفور را به چشم ببینیم که چنین چهار چنگولی به اموالمان و دنیا ی مادی نچسبیم
و این مهمانی افطار تا سحر وورکشاپ خوبی بود برای درک وفور و عظمت هم بر ما هم دختر ما