ماهرخماهرخ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره
فردینفردین، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره
زمانی که خودم شروع کردم به نوشتن🌈زمانی که خودم شروع کردم به نوشتن🌈، تا این لحظه: 1 سال و 30 روز سن داره
تولد شمار وبلاگم🌙✨️🦋تولد شمار وبلاگم🌙✨️🦋، تا این لحظه: 11 سال و 10 روز سن داره

Mahake man

🔗⛓️‍💥

گاه گاهی از این فصل روان

چه قدر نیستیم چه کم مینویسم این روزها و چه دلگیرم از انچه ثبت نکردم بسیار شلوغیم با شعار دانشگاه باشگاه کارگاه   با هم رفتیم زیپ لاین و اولین تجربه ی پرهیجانت را با من شریک شدی   ممنونم و ممنونم که هستی  گاهی ترس و هیجانی که بر ترس پیشی گرفته  با هم یک سفر مادر دختری داشتیم به کیش باز هم اولین سفر هوایی دو نفره مان  اولین کیش پیمایی مان بود گررررررررررررررررررررم و خوش دوباره اولین هایی زیبا من در کارگاه های تسهیلگی ک.دک . طبیعت شرکت کردم . ت. در مدرسه طبیعت موج جدیدی از مدارس در ایران که کارشان درست است و اولین درسی که خوداموز از این مدرسه یاد گرفتی ...
9 مهر 1395

قمر در عقرب ما

این روز های ما بی نظم و قر قاطی شاید اگر درست همش بزنیم آشی شوله قلمکار میزبان نگاه شما دوستان باشیم   پیتزا پزون داشتیم با طعم دستان ماهرخ و از عشق میگوییم وقتی برگ ی در بساط نیست به کنجی خزیده و در خفا غرق در صورت خود شده چنین ظاهر میشویم و گاهی چنین ناز میفروشیم که گویی لباس عروسی عروس ملکه انگلیس را به تن داریم لباس ها و دسته گل های ماهرخ دیزاین   گل یخ توی دلم جوونه کرده از کارهای عجیب تو!!! سمفونیک بهارش را میرقصیم جاده ی سبزش را پیمایش مختاریم و ازاد تا حدی که به در و دیوار خانه هم ... و خطر را نمیفهمیم ،نمیسنجیم بع...
16 ارديبهشت 1395

بازی 106+ماهرخ از جنس خودش 8

فرزندم هیچ چیز جلودار همت ...و اراده ی آدمی نیست... بر کوچکیت منگر و همیشه ترس را از باورهایت دور ساز... اینکه فیلها، همیشه از موش ها در هراس اند... یک واقعیت است ...     ناصر کشاورز چه طولانی نبودیم امان از این مجازیکده های زیادی مجازی و این وبلاگ صندوق امن خاطرات ماست یک مجازی واقعی حال در این باغ مجازی ها کارمان بجایی رسیده که بین مجازی ها دنبال واقعی تر میگردیم و واقعی های واقعی را در مجازی های حبابی گم کردیم   اما اینجا را دوست داریم... چند ماهی هست بازی نداشتیم نه اینکه در کارگاه مادر دختر یمان تخته شده باشد شکل بازی ها ،تکرار در بعضی بازی ها و غرق شدن ما ...
6 دی 1394

ماهرخ و تابستان سه سالگی

ای عبور ظریف بال را معنی کن تا پرهوش من از حسادت بسوزد ای حیات شدید ریشه های تو از مهلت نور آب می نوشد آدمیزاد این حجم غمناک روی پاشویه وقت روز سرشاری حوض را خواب می بیند ای کمی رفته بالاتر از واقعیت با تکان لطیف غریزه ارث تاریک اشکال از بالهای تو می ریزد عصمت گیج پرواز مثل یک خط مغلق در شیار فضا رمز می پاشد ...   و باز هم ما بودیم و قصه ی بنزین قبل از این هم خودت بنزین زدی اما این بار رفتی تو کار پول و حساب کتاب چه کیفی کردین با عموی بنزینی بعد از  تموم شدن کار بنزین رفتیم پارک و سه تایی بازی کردیم از اون ور دیوار میومد...
18 مرداد 1394

ماهرخ از جنس خودش 7

حباب و حبابی ترکید یکی از دور چنین فریاد کرد: این حباب عمر است که به یکباره چنین ترکیده آن یکی گفت:  حباب  بغض است که چنین می ترکد رند دیگر هم گفت: این حباب شبنم بر تن یاس کبوداست که چنین ترکیده ست اولی گفت: جه غریبانه شکست دومی گفت: طفلکی عاشق بود رند دیگر هم گفت: راستی مگر امروز عید است ... کودکی بازیگوش حلقه ای در دست داشت نرم و آهسته به میدان آمد او به نرمی و لطافت پرسی: کف صابون دارید... محمد بقایی   هر صبح با صدایشان بیدار می شدیم گاهی شبها خود را به پنجره ی خانه ی کوچک ما می کوبیدند جایی پناه گرفته ب...
2 مرداد 1394

بازی 106+از جنس خودت6

من ترا خواهم برد به تماشای گل سرخ بهار و گره خواهم زد روی غمگین ترا به علفهای فراوان بهار   من ترا خواهم برد به لب جوی زلال که تراوش شده از برف بهار   من تو را خواهم برد به سر کوه نجات به هوای پرواز و به دستان تو خواهم آویخت چتری از بال هزار پروانه چراغعلی بابادی   سلاااااااامی بعد از چندی نبودندی دختر رو به چهار ساله ی ما با خود عالمی دارد به دنیایش تا حد توانمان و مجال اعصابمان ،احترام میگذاریم و تماشایش را که از هر نمایش و کمدی و درام و کلاسیکی جذاب تر است با دنیا عوض نمیکنیم بزرگ میشود و دیگر از این دلبرانه های کوچک ،دست...
9 خرداد 1394

بازی 105+از جنس خودت5

فرزندم آنجا که در اندیشه ی باغبان تفکری جز چپاول باغ نیست، با یک گل که هیچ با هزار گل هم بهار ناآمدنی ست... بلاگفا ترکیده انگاری پازل داریم کاغذی ،روزنامه ای! از روزنامه ها عکس برید و به مقوا چسباند و برش زد،هر مدلی دلش خواست بعد چید کامل شد مرحله داشت یه سری عکس پرسنلی برش زد و چسبانید و داستانی مصور ساخت این مطب آقای دکتر اینجا آپارتمان با سقف گرد هست سمت راست درختی هست که در حال افتادن و بچه ای اونو نگه داشته سمت چپ عروس خانم مو فرفری ترکیب آجیل و خمیر دندان و آشپزی به سبک ماهرخ من در مقاب...
26 ارديبهشت 1394
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به Mahake man می باشد