بازی 101
فرزندم پایان شب سیاه همیشه سپید نیست... گاه از پس چاله ها انچه در انتظار توست؛ چاهی ست به وسعت یک عمر... روزهای آخر اسفندمان با ما سر شوخی دارد! گاه ابری،گاه افتابی،گاهی برفی گرچه خسیسی می کند برف را فقط نشانمان میدهد چند روز قبل تر بارانیش را داشتیم ،خواستیم دخترمان زیر باران با چتر قدم بزند ارزو بدل نماند با این سیر نزولی بارندگی رسما غنیمت شماردیم ش تا براه زدیم انگاری مثل دریا بود و خشک شدنش باران قطع شد ماهرخ مان از رو نرفت و ابر را شرمنده کرد مبادا روزگاری دلبرکانمان با خیال باران زمستان را بهار کنند،همچون حالا که...
نویسنده :
مامان و ماهرخ جون🌜💛
1:54