ماهرخماهرخ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره
فردینفردین، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره
زمانی که خودم شروع کردم به نوشتن🌈زمانی که خودم شروع کردم به نوشتن🌈، تا این لحظه: 1 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره
تولد شمار وبلاگم🌙✨️🦋تولد شمار وبلاگم🌙✨️🦋، تا این لحظه: 11 سال و 21 روز سن داره

Mahake man

🔗⛓️‍💥

بازی 89

عکاس باشی با گوشی دیزلی و هندلی ما عکس گرفته   مدتی فکر ما را چیست و کجایی بودن سوژه اش، مغشوش کرد نظر از  شما چیست؟ عایا؟ ادامه مطلب و بازی ما بودیم و تیک تیک ثانیه ها،آفتاب عجول و عمر درگذر خواستیم از وقتمان در عین بی حوصلگی مان که دخترک در آن نقشی نداشت استفاده کنیم مقوا و مداد رنگی یا شمعی با تمام پتانسیل در حال انفجار هیجان و شور و جیغ خط خطی کردیم،رنگ کردیم با شور بیشتر رنگی مشکی، حاصل از فشار زیاد مداد شمعی را بر مقوای منقش از رنگهای هیجاناتمان گستراندیم آن زمان است که کودک با شئی مناسب و نوک تیز خلق اثر میکند و ما و خود را شگفت زده آدم و درخت ...
20 بهمن 1393

بازی88

امروز روز خوبيست. ميدانم. تو باشي ومن باشم ... از اين بهتر نميشود.     اولش را با ساز کمانچه داریم ماهرخ:می خوام آهنگ دیم دیم دیدیم دییییم بزنم کتابی در مورد سازهای ایرانی و بین المللی دارم به ماهرخم میدم که ببینه و بشناسه ************************ فصل زعفرون و نیشابور ما هم تولید چشم گیری از این محصول داره این روزا خیلی از خونه ها با عطر ملایم و رنگ بنفشش که روح ر نوازش میده بساط گلای  زعفرون دارن جنس ملایم برگهای گل زعفرون خیلی دلچسبه حتی واسه ما بزرگترا دخترک کلی دوست داشت **************************** از وقتی دست بگردن دخترک آویزون شده کار با مداد و دفتر کمتر شد...
20 بهمن 1393

بازی 86

بازی هایمان محدود شده حفظ تعادل بر دردانه مان کمی سخت شده گفتیم بازی انجام دهیم  بر اساس گام ،بدون نیاز به دست انجایش را که دست در حرکت و گام ، نقش اساسی دارد را اندیشیدن نکردیم اما کوتاه مدتی را سرگرم شدیم ادامه مطلب لطفا" + یه بعد گذاشت مسیری از جنس ها ی مختلف چیدیم و دخترک شروع به راه رفتن بر روی مسیر کرد با کمک من دختر دست شکسته مان نمی توانست براحتی راه برود گام هایی کوتاه و بلند       بعد نوشت: سبزی پاک میکردیم از هرکدام مشتی برداشتیم و دخترک بو کشید نام بردیم و تکرار کرد و دوست داشت به پیازچه اش که ...
20 بهمن 1393

بازی 84

ماهرخ: یه اسمون ابری که میخواد بارون بباره،بعدبرق میزنه ادامه مطلب بازی ریاضی و ... ماهرخ:این قایق زیر ستاره ها روی اب   برچسب و اعداد مغناطیسی و انگشتان ظریف و ماهرخ   شمارش با انگشتان ،ماهرخ گاهی اشتباه میکنه و سرعت شمارشش از حرکت انگشت بیشتره اما ما دوست داریم رقص و پایکوبی بعد از پروژه شمارش یه مدل دیگه: روی برگه دفتر و رسم خطوط ژل خریدیم واسه خوردن،به طعمش نگاه نکردیم رنگ بسته نشان از انار داشت اومدیم خونه فهمیدیم ژل کولا ست درستیدیم اما نخوردیم اصلا خوشمان نیامد یه رنده یه ماهرخ و ژل های لرزان ...
20 بهمن 1393

بازی 82

 بمناسبت روز آتشنشان جشنی برگزار شد و ما هم شریک شادی بابای خونه و دوستانش شدیم   بابا، دوست خوبای بابا روزتون مبارک همیشه سلامت باشین   مسابقه طناب کشی و اولین تجربه شرکت  ماهرخ تو مسابقات گروهی و گرفتن جایزه بود  نقاشی با جایزه ها دفترـمدادرنگی ـ راکت و توپ تنیش رفتیم کنار استخر های کم اب (کم شده قبلا خیلی پر بود بهله :(  ) تماشای ماهی های بزرگ ،مار آبی،غاز و بهترین قسمت انداختن سنگ تو آب و بقول ماهرخ:شاللللللاپ بمناسبت روز آتشنشان مسابقه ی بادبادکهای دست ساز را ترتیب داده بودن ما هم شرکت کردیم و ساخ...
7 مهر 1393

بازی81

امشب بعد از پارک یه مسیر کوتاه پیاده اومدیم با دردونم   چونان اب بر سرم یخ زد که تا مغز استخونم ترکید همیشه پیاده روی های ۵دقیقه ای واسه من و ماهرخم ۲۵ دقیقه طول میکشه به زمین و آسمون و ماه و مهتاب،نقاشی های رو دیوار،ویترین مغازه ها، تا بند کفش مردم کار داریم واللا بخدا در ادامه ی ماجراجوییمون سایه بازی شروع کردیم درمورد سایه ها، شکل سایه ی هر چیز و اندازه و رابطه سایه با نورو... صحبت کردیم البته وسطاش خاک بازی ر هم دریابین داشتم در مورد اندازه سایه خودم و ماهرخ باهاش حرف میزدم خواستم بفهمه که سایه من بلند تره وقتی هردو کنار هم هستیم امااگه بره جلوتر از من سایش از من بلندتر میشه ا...
29 شهريور 1393

بازی80

ماهیگیری زیاد میکردین اما تو خشکی نمیدونم چرا بفکرم نمیرسید که تو ظرف آب شبیه سازی کنم و این طوری شاید به ماهرخ م بیشتر خوش بگذره اب ریختیم و کمی رنگ انگشتی ماهرخ خوشحال شد از اب اما وقتی اب ر ابی دید ذوق کرداااااااااااااااااااااااااااااااااا عزیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزم مامانت بی ..... دیگه چه میشه کرد   بعد تر که عذاب وجدانم راحتم نمیزاشت واسه جبران یکارایی کردم ماهی درست کردم با اسمش نمیدونم اما واسه عایق بین در و پنجره استفاده میشه از لوله فروشی خریدم خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ عکس ماهی کشیدم رنگیدم بریدم گیره زدم و ماهرخم خواست انجام بده اما قیچی کردنش واسش سخت بود...
15 شهريور 1393

بازی78

۸ گزینه روی میز گذاشتیم از انواع و اقسام مختلفش یه دور مرور کردیم و یواشکی یکیش کش رفتیم و دخترکمان گزینه مفقود را  نام برد و ما ر ذوق ...کرد   با کارتهای مصور هم این کار را انجام دادیم تا ۱۲ کارت را درست جواب میداد اما ۱۵ تایش را نتوانست درس اول ترم دوم زبان درمورد اب و هوا بود بارانی برفی و افتابی هر سه حالت را با نهایت تلاش و اوج زیبایی بر مقوا پیاده کردیم پسندشان نشد اینچنین فصل زمستان را ساختیم با ادم برفی و اکریلهای نقره ای داخل شیشه شیشه را که فوت میکند اکریلها بمانند برف پخش هوا میشود و سر و صورت دخترک براق میشود  ...
27 مرداد 1393

بازی 76

 بابای خانواده از کوه پرهای قشنگی اورده بود   فک کردم میشه با اونا واسه ماهرخ  بال درست کنم که تعدادش کم بود یکار دیگه کردیم از استعداد نداشته نقاشی مون بهره جستیم و این اثر خارقالعاده ر خلق کردیم بعله!!!!!!!     با چسب پرا ر چسبوند جای پر پرنده اینم کاری مشترک از من و دردونه ی من بعد تر نفری دو تا پر برداشتیم و مثل پرنده ها پرواز کردیم پریدیم ارتفاع گرفتیم مث پرنده ها به زمین نوک زدیم و غذا  خوردیم واااااااااااااای نفسم برید نقاشی روی سنگ های صاف و صیقلی که بابای خونواده از شمال آورده     اینم یه ...
13 مرداد 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به Mahake man می باشد