بازی81
امشب بعد از پارک یه مسیر کوتاه پیاده اومدیم با دردونم
چونان اب بر سرم یخ زد که تا مغز استخونم ترکید
همیشه پیاده روی های ۵دقیقه ای واسه من و ماهرخم ۲۵ دقیقه طول میکشه
به زمین و آسمون و ماه و مهتاب،نقاشی های رو دیوار،ویترین مغازه ها، تا بند کفش مردم کار داریم واللا بخدا
در ادامه ی ماجراجوییمون سایه بازی شروع کردیم درمورد سایه ها، شکل سایه ی هر چیز و اندازه و رابطه سایه با نورو... صحبت کردیم
البته وسطاش خاک بازی ر هم دریابین
داشتم در مورد اندازه سایه خودم و ماهرخ باهاش حرف میزدم
خواستم بفهمه که سایه من بلند تره وقتی هردو کنار هم هستیم امااگه بره جلوتر از من سایش از من بلندتر میشه
ازش خواستم چند قدم جلوتر از من راه بره ،قبول کرد
وقتی سایش از سایه ی من جلوتر بود ازش پرسیدم:
ماهرخ سایه ی کی بلندتر؟
ماهرخ:سایه ی مامان
من:؟؟!!!(فک کردم ماهرخ داره اشتباه میکنه)
درادامه گفت:سایه ی تو بلند تر!سایه ی من جلوتر!
من:
ما ر باش میخوایم یه چیزی به بچه یاد بدیم با کلی ادعا خخخخخخ
این هم مدل جدید رنگ آمیزی
البته تو دسته فعالیت های هنری من و دردونه
این کار ما مامانا قدیما انجام دادیم حتما یادتونه!
نوک مداد تراشیدیم و تراشید و خیلی دوست داشت
با نوک انگشت رنگ کرد و از رنگی شدن انگشتش خوشش اومد
با دودست و درگیری همزمان دو نیم کره
قبل ترش با مدادشمعی انجام داده بودیم اما مدادرنگی بهتره