بدون عنوان
هر صبح با شور و هیجان روزای مدرسم از خواب بیدار میشم مثل همون موقع شوق حاضر شدن و رفتن دارم اما یکم متفاوت
با این تفاوت که واست چاشت آماده میکنم بیدارت میکنم یکم با موهات ور میرم ،دور گردنت بو میکشم،چند تا بوس و یاز شدن چشمای نازت
و طلوع خوشید صبح من
با هم لباس میپوشیم زیر آفتاب صبح پاییزی دستای کوچیکت تو دستام از پل رد میشیم تو از رو جدولا میریم از رو سنگا و منم مهمون شیطنتای مسیر راهت میشم دوباره بچه میشم
و این روزای زود گذر و بی تکرار ر با همه ی وجودم حس میکنم لمس میکنم
امروز روز تو و دوستای تو، تو کل دنیاست واسه همتون عاقبت خیر و سلامتی ارزو میکنم روزت مبارک
اینم هدیه ی من واسه ماهرخم
منتظر ساعت یک میشینم تا با هدیت بیام دنبالت و غرق شادیت شم که فقط واسه ی چشمای منه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی