با هم سبزیم
و گویی روزهای منتهی به ماه اول برگریزان طلایی،همان روزهایی که بوسه های عاشقانه را نثارت کردم ،همان هفته ی آخری که بی صبرانه چشم به راهت بودم ،روزهای شیرین بی مثال من
هر سال خاطرات شیرینی بر من میخرد،چمدان خاطراتم آن گوشه ی آخر مهر هر سالش ،زیباست خوشبوس و لبخند میزند
هرگز این دو هفته ی آخر مهر را با بی مهری سر نمیکنم
توووووووووووووووووووووووووووووووو را من دیوانه وار عاشقم می فهمی،تمام من در توست،به بند بند نفسهایت گره خوردم،تار تار موهایت لحظه لحظه ی عمر من است
ماهرخ!
با توام جان مادر؛
و ماییم و یک هفته ی نااااااااااااااااااااااااااااااااااااز ،بدو بدو،و چه لذتی در من نهفتس،این نیمه ی دوم مهر ،نیمه ی عمر من است
روزهای شیرین کند باشید، ارامتر!
مهمانی در پیش داریم
و دوباره دوستاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان سبـــــــــــــــــز،سبز در برگریزان طلایی
امید که هر سال سبز باشند این روزهای طلایی ما
و ما چنین عهد داریم با خود تا جان در بدن باشد