اخرین جمعه تابستون
سلام
سلامی به گرمایی اخرین جمعه دومین تابستون قشنگ من!!!!
تابستونی با عطرموهای دخترم ، گرمی دستای کوچک ماهکم
تابستونی با قدمای پر برکت ماهرخم
این جمعه با حضور پریماه نازم خیلی خوب گذشت
پریماه بهترین دوست ماهرخه که خیلی خوب باهم کنار میان و بازی میکنن
دیروز رفتیم میراباد یه دره ی زیبا حوالی خرد شهرمون
بابای خونواده صبح زود رفتن و مراسم کرم جمع کنون بجا اوردن به نیت ماهیگیری تو رودخونه میراباد
بابا که نرفت ماهیگیری ،اخه ماهیا ر سیل برده بود
اما دختران زیبای ما ماهیاشون برداشتن و رفتن کنار رودخونه
یکم اب بازی و شالاپ شلوپ
رفتیم پیش دوستان عزیزمون که داشتن سنگنوردی میکردن
اینم یه کوچولوی دوست داشتنی دیگه (ثمین نازم دختر سمیه دوست مهربون خودم)
سمیه عزیز مراقب ماهک من بود و منم به اصرار همسری به یاد روزای قبل از نی نی رفتم سنگنوردی کردم
واااااااای که چقدر داغون بودم یعنی داغون شدم
فک میکردم میتونم از بالای سنگی که صعود کردم بچه ها ر ببینم اما نشد واااااااای از فرود ش
بعد از سنگ رفتیم و نهار اتیشی و به به
بچه ها نقاشی کشیدن و کلی خودشون سرگرم کردن
دیگه غروب بود و ما موندیم و یه دره ی زیبا
اینم منو دخترخاله ی عزیزم و دخترانمون
رفتیم و رفتیم رسیدیم به ابگیرایی که خبری از اب نداشتن تا این حد که میبینین
خدا عاقبت بخیرتون کنه همیشه بهترینها ر براتون آرزو میکنم