یه وقتایی با عروسکت
عزیزم یه عروسک داری که خاله جون (خاله من) اورده و خیلی دوسش داری
خوب ازش مراقبت میکنی اما یکی از مهمونای کوچولومون اون خط خطی کرده فک کنم تاتو کردش
عروسکت میخوابونی شیر میدی میبریش پارک
امروز گذاشتیش تو گهوارت و بهش شیر میدادی و تب تب میزدی پشتش که بخوابه نفهمیدم بابا چیکار کرد که با اخم رو به بابا کردی و گفتی :بیدارش کدی بیدارش کددی
از گهوارت درومدی و گذاشتیش رو تایت که گریه نکنه و واسش تاب تاب عباسی خوندی
کمی قبل ترم نشونده بودیش و باهاش حرف میزدی شنیدم که میگی :
ایججا دریایه اب داره بریم اب باسی تونیم
قربونت که اینقد دوسش داری
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی