بازی 32
روزگار بر همه خوش باشد
امروز با دخترکمان در دامان طبیعت ساعاتی گذرانیدیم به شادی و شادمانی
لحضه ای کنا رود نشستیم و بر گذر آب که همچون ثانیه های عمر جاری بود سنگ انداختیم و غم از دل دور کردیم
گرمای درون را به سردی اب سپردیم و دل با خنکای رود روان شاد نمودیم
از رودمان سنگ های زیبا چیدیم و چیدیم
از درختی که بر ما سایه افکنده بود به منزله تشکر برگ چیدیم
و خود میدانم که بد کردیم اما خواستیم فراغتی برای اوقات کودکمان باشد چوب های کوچک هم از کناری چیدیم و دست به کار شدیم
قرار شد برای اقای پدر نقاشی اماده کنیم و او به تخت خواب محل کارش بزند و هر دم یادمان باشد
دردونه ی منی که با این دقتت داری چمن میکشی
با رنگ انپشتی خورشید و سبزه و ابری کشیدیم البته با انگشتان ظریف دخترک و راهنمایی های من (خدار شکر کثیف کاریاش دیده نمیشه)
گلها و ماهی ها را به سبک بیپر بیپر ماژِیکا کشید
با تکه چوب ها تنه درخت و با برگها برگهای درخت ساختیم و چند سنگی که از رود روان غنیمت گرفتیم را بر رود ابی خودمان رها کردیمو با چسب چسباندیمشااان