ماهرخماهرخ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره
فردینفردین، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره
زمانی که خودم شروع کردم به نوشتن🌈زمانی که خودم شروع کردم به نوشتن🌈، تا این لحظه: 1 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره
تولد شمار وبلاگم🌙✨️🦋تولد شمار وبلاگم🌙✨️🦋، تا این لحظه: 11 سال و 22 روز سن داره

Mahake man

🔗⛓️‍💥

بازی88

امروز روز خوبيست. ميدانم. تو باشي ومن باشم ... از اين بهتر نميشود.     اولش را با ساز کمانچه داریم ماهرخ:می خوام آهنگ دیم دیم دیدیم دییییم بزنم کتابی در مورد سازهای ایرانی و بین المللی دارم به ماهرخم میدم که ببینه و بشناسه ************************ فصل زعفرون و نیشابور ما هم تولید چشم گیری از این محصول داره این روزا خیلی از خونه ها با عطر ملایم و رنگ بنفشش که روح ر نوازش میده بساط گلای  زعفرون دارن جنس ملایم برگهای گل زعفرون خیلی دلچسبه حتی واسه ما بزرگترا دخترک کلی دوست داشت **************************** از وقتی دست بگردن دخترک آویزون شده کار با مداد و دفتر کمتر شد...
20 بهمن 1393

بازی 87

میریم سراغ بازی های بی دست و یه دست و نبوووووووووووووووود کارتهای دید اموز و گستره ی دید چشمان قلمبه مان میچینیم در سطر و ستون هایی منظم،نامنظمش هم بماند برای روزهای آتی دخترمان خوووووووووووووووووووب که چهار چشمی کارتها را ورانداز کرد چشمان قلمبه اش را میبندیم و جای دو کارت را عوض میکنیم حال دردانه ی یک دستمان که فشار دست شکسته بر مخش سنگینی دارد باید کارتهای جابجا شده را نام برد     در این جا جای بز و کبوتر عوض شده تعداد را بالا میبریم و هر مرحله شرایط را سخت تر میکنیم این بازی غو,,,,,,,,,,,ل ندارد? رنگ و قلم و سنگهای نازک تر از چیپس و دختر پر ذوق یک دست ...
20 بهمن 1393

بازی 85

این نقاشی ماهکم هست که جدیدا وارد دنیای  پرتره شدن و من به دور چشمان خورشید گونت بگردم   اجسامی با طرح های برجسته زیر برگه دفتر میزاریم و از یدونمون میخوایم با مداد برگه ی روی جسم برجسته ر رنگ کنه تا اشکال زیبا آشکار بشه و  خود و یدونه ذوووووووووووق کنیم   تو فعالیت بعدی کاغذی ر از دفتر جدا و به دستان کوچک دردونه میسپاریم که با همه وجود مچاله کنه و هرچه دلخوری از ما و دنیای ما بزرگترا داره روی برگه تخلیه کنه ازش میخوام توپ کاغذیش آروم باز کنه طوری که پاره نشه و یه بار دیگه مچاله و دوباره باز حالا روی برگه نقاشی میکشه برگه چر...
20 بهمن 1393

بازی 84

ماهرخ: یه اسمون ابری که میخواد بارون بباره،بعدبرق میزنه ادامه مطلب بازی ریاضی و ... ماهرخ:این قایق زیر ستاره ها روی اب   برچسب و اعداد مغناطیسی و انگشتان ظریف و ماهرخ   شمارش با انگشتان ،ماهرخ گاهی اشتباه میکنه و سرعت شمارشش از حرکت انگشت بیشتره اما ما دوست داریم رقص و پایکوبی بعد از پروژه شمارش یه مدل دیگه: روی برگه دفتر و رسم خطوط ژل خریدیم واسه خوردن،به طعمش نگاه نکردیم رنگ بسته نشان از انار داشت اومدیم خونه فهمیدیم ژل کولا ست درستیدیم اما نخوردیم اصلا خوشمان نیامد یه رنده یه ماهرخ و ژل های لرزان ...
20 بهمن 1393

بازی 82

در ادامه تکمیل پست بازی 71  و فعالیت دیشب گروه سبزمان (سفیران سبز)   ماهرخ تو تجربه های قبلش و گروه این بازی انجام داده بود اما راضی نبود کاملا مشخص بود البته بجز اولین تجره بازیش کار شب گذشتمون ناقص موند تصمیم گرفتم اینجا تکمیلش بزارم و اینکه بالاخره دخترم راضی شد به تمام ارزو هاش رسید ارزوی ارایش کردن، دوختن با نخ و سوزن واقعی، لاک زدن ،کفش پاشنه بلند، چین چین دامن و... عکسها ادامه مطلب انواع سفارشات پذیرفته میشود عروس خود را بما بسپارید   سفارش دوخت به بهترین شکل ممکن این همون بهترین شکل ممکنه  واللا قرار بود یه خط صاف برش بزنه کمانش سراغ ا...
1 مهر 1393

بازی81

امشب بعد از پارک یه مسیر کوتاه پیاده اومدیم با دردونم   چونان اب بر سرم یخ زد که تا مغز استخونم ترکید همیشه پیاده روی های ۵دقیقه ای واسه من و ماهرخم ۲۵ دقیقه طول میکشه به زمین و آسمون و ماه و مهتاب،نقاشی های رو دیوار،ویترین مغازه ها، تا بند کفش مردم کار داریم واللا بخدا در ادامه ی ماجراجوییمون سایه بازی شروع کردیم درمورد سایه ها، شکل سایه ی هر چیز و اندازه و رابطه سایه با نورو... صحبت کردیم البته وسطاش خاک بازی ر هم دریابین داشتم در مورد اندازه سایه خودم و ماهرخ باهاش حرف میزدم خواستم بفهمه که سایه من بلند تره وقتی هردو کنار هم هستیم امااگه بره جلوتر از من سایش از من بلندتر میشه ا...
29 شهريور 1393

بازی80

ماهیگیری زیاد میکردین اما تو خشکی نمیدونم چرا بفکرم نمیرسید که تو ظرف آب شبیه سازی کنم و این طوری شاید به ماهرخ م بیشتر خوش بگذره اب ریختیم و کمی رنگ انگشتی ماهرخ خوشحال شد از اب اما وقتی اب ر ابی دید ذوق کرداااااااااااااااااااااااااااااااااا عزیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزم مامانت بی ..... دیگه چه میشه کرد   بعد تر که عذاب وجدانم راحتم نمیزاشت واسه جبران یکارایی کردم ماهی درست کردم با اسمش نمیدونم اما واسه عایق بین در و پنجره استفاده میشه از لوله فروشی خریدم خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ عکس ماهی کشیدم رنگیدم بریدم گیره زدم و ماهرخم خواست انجام بده اما قیچی کردنش واسش سخت بود...
15 شهريور 1393

بازی 79

ماهرخ علاقه زیادی به استفاده از وسایل برقی داره گفتیم منعش نکنیم تنهایی مشکلی درست نکنه به کنجکاوی و خواستش احترام گذاشتیم و با کمکش زردچوبه و ادویه سیاه پودر کردیم وقتی دستگاه میلرزید دوست داشت و سرش روی خوردکن میزاشت و به به ادودیه و زردچوبه ها ر بو کشید و بینیش سوخت آب هویج گرفت قربونت که وقتی تمرکز میکنی زبونت میزاری بین لبات بعد از سر کشیدن آب هویج بادکنک به کمرش بستیم و یکم ماشین عروس شد و راننگی کرد خواستیم دخترمان از هر دو دست استفاده کند دنبال بازی هایی هستم که هر دو نیم کره را درگیر کند لطفا راهنمایی کنید ...
12 شهريور 1393

بازی 76

 بابای خانواده از کوه پرهای قشنگی اورده بود   فک کردم میشه با اونا واسه ماهرخ  بال درست کنم که تعدادش کم بود یکار دیگه کردیم از استعداد نداشته نقاشی مون بهره جستیم و این اثر خارقالعاده ر خلق کردیم بعله!!!!!!!     با چسب پرا ر چسبوند جای پر پرنده اینم کاری مشترک از من و دردونه ی من بعد تر نفری دو تا پر برداشتیم و مثل پرنده ها پرواز کردیم پریدیم ارتفاع گرفتیم مث پرنده ها به زمین نوک زدیم و غذا  خوردیم واااااااااااااای نفسم برید نقاشی روی سنگ های صاف و صیقلی که بابای خونواده از شمال آورده     اینم یه ...
13 مرداد 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به Mahake man می باشد