ماهرخماهرخ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 28 روز سن داره
فردینفردین، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره
زمانی که خودم شروع کردم به نوشتن🌈زمانی که خودم شروع کردم به نوشتن🌈، تا این لحظه: 1 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره
تولد شمار وبلاگم🌙✨️🦋تولد شمار وبلاگم🌙✨️🦋، تا این لحظه: 11 سال و 21 روز سن داره

Mahake man

🔗⛓️‍💥

بازی 68

  سبزی پاک میکردیم حلزونی موش مانند مث قارچ از بوته سبزی سبزشد نفهمیدیم ما به حریم خصوصی اون تجاوز کردیم یا اون بی اختیار از کاشانه ی ما سر در اورد به هر حال با هم کنار اومدیم وقتی فهمیدم خونش خالی از سکنه نیس ازش خواستیم مدتی همبازی دختر ما بشه و شد دختر گژت ما باید با ذره بین نگاه میکرد واسش سبزی گذاشتیم اینجا داشت رو نقاشی ماهرخ قدم میزد که نه سر میخورد ماهرخ معترض از جای باقیمونده از مسیر حرکت حلزون که چی؟؟؟؟؟؟؟ حلزون جیش کرده نقاشیم خراب کرده ...
4 خرداد 1393

بازی67

  اینجا ماهرخ باید سر ماهی به جهت درست میزاشت که دو سه تای اولی ر سر رو به دم بود اما فهمید اشتباه کرده و درست شد کلی تشویق شد   در نهایت اب ریخت توش ماهرخ چرا اب ریختی؟ ماهرخ: اکواریومه دیگه ...
31 ارديبهشت 1393

بازی 66

یه مقوا ترجیحا مقوا سفت و محکم که ما نداشتیم دو تا اهن ربا یه نقاشی عجیب و غریب که یه مسیر دنبال میکنه یه ماشین کاغذی میچسبونیم به اهن ربای بالایی و اهن ربایی هم که پایین هست یه نی نی عکسا گویاست ...
21 ارديبهشت 1393

گردون زندگی

این چرخ فلک که ما در او حیرانیم   فانوس خیال از او مثالی دانیم خورشید چراغداران و عالم فانوس   ما چون صوریم کاندر او حیرانیم         یاد باد آن روزگاران یاد باد ...
15 ارديبهشت 1393

یه روز خوب

ماهرخ به روایت تصویر زیر سقف آسمان لایزال و آبی و دیواره هایی از جنس کوهستان یک بغل هوای تازه   فوت میکنیم به ثانیه هایی که به شادی گذشت به امید شاد بودن تمام ثانیه ها... نگاهی به جنگ میان سنگ و آب     با تو من " از گل بهار تازه رو ترم " و تو تنها دلیل هستی شکر و هر لحظه هزاران بار شکر ...
10 ارديبهشت 1393

بازی 64

از بابای خونه خواستیم کارتن بزرگ بیاره   ما هم نقشه های بزرگ داشتیم کم ٍ کم یه دو تا کارتن یخچال یا ماشین لباس شوییی حداقل بخاری نه اینکه کارتن چیپس و پفک خورد تو ذوقمون و نقشه بزرگمون حسابی رفت به مقیاس کوچولو ئه کوچولو نه اینکه خونمون کاخ سفیده یا قصر ویکتوریا نقشه هامونم بزرگه     با کارتن خونه ساختیم تک اتاقه واسش پنجره و در و پرده و ... بد نبود چسب اکریلی هست ماهرخ خیلی دوست داره از اتمام پروژه عکس نداریم بدلیل نداشتن استحکام کافی بنای ساخته شده تیرتوپر شد       ...
10 ارديبهشت 1393

بازی۶۳

یه برنامه بیرون شهر کوچولو   هدف: ماهرخ ازادی هرجا بری هرطور راه بری و نگاه کنی حشرات گلای کوچولو سنگ و اب و .....     ........ریز ریز ریز ....... کنار استخری نشستیم و باز یادمون اومد از لیست بازی هایی که شرایط خاص میخوان از یه همچین ابگیر بزرگی نمیشه گذشت قا‏ ‏یقی نه قایقها ساختیم‏ د‏ر ‏ابعاد‏ ‏ ‏مختلف‏ و ا‏‏نداخت به‏ ا‏ب با دستان کوچک فوت میکرد و کمک میکرد به سفر نا معلوم  قایق های کاغذی دیگه نمیگیم پیک نیک والا که شده گردش علمی به یاد سفرهای علمی زمان خودمون ...
27 فروردين 1393

بازی 62

میری لوازم طب   دستگاه بخور و تب سنج نمیخریم بسه دیگه راحت شدیم چوب بستنی دکترا ر میخریم بعدتر میریم اوازم و تحریر  بقول زمان خودمون عکس برگردون میخریم جوجه ماشینیای حالا میگن استیکر البته نه پلاستیکی جنس زیرش مث پارچه بود؛قراره به چوب بچسبه       میچسبونیم     میتیغونیم و تیکه تیکش میکنیم به همون شدتی که وقتی ماهرخ عصبانیم میکنه تیکککه تیکککه     پازل شما امادس پ ن۱:دقت شود عکسهای برگردون یکم اسون باشه اینا سخت بود؛حواسم نبود دیگه پ ن۲:میشه با ماژِیکم اشکال هندسی و ساده ب...
27 فروردين 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به Mahake man می باشد