برف ریز و هوای توپپپش
امروز من و مامان فاطمه و بابا رفتیم برف ریز بابا قبل از نهار تصمیم گرفت بریم که مامان فاطمه هم قبول کرد
جاتون خالی آب بازی سنگ بازی آتیش بازی و ...
چه هوایی عجب سر سبز و ...
اونجا الاغ و گوسفند و سگ و کلاغ از نزدیک دیدم
راستی من میتونم شعر یه توپ دارم قلقلی که مامان میخونه کامل کنم
یه توپ دارم (گلگلی)
سرخ و سفید و (آبی)
میزنم زمین (بالا) میره
نمیدونی تا (هنا) میره
هووووووووووووووووووووووورااااا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی