ماهرخماهرخ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره
فردینفردین، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره
زمانی که خودم شروع کردم به نوشتن🌈زمانی که خودم شروع کردم به نوشتن🌈، تا این لحظه: 1 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره
تولد شمار وبلاگم🌙✨️🦋تولد شمار وبلاگم🌙✨️🦋، تا این لحظه: 11 سال و 22 روز سن داره

Mahake man

🔗⛓️‍💥

بازی 22 و 23

عزیزم دختر نازم دیشب خسته ی خواب بودی اما از ماژیکات دل نمی کندی و رو روزنامه نقاشی می کشیدی از من خواستی واست گل بکشم منم تو حاشیه ی روزنامه با ۱۲ رنگ ماژیکت دونه دونه گل کشیدم و رنگاش بهت گفتم تا اینکه امروز شما تو دفترت یه طرح کشیدی و وقتی ازت پرسیدم این چیه گفتی گل!!! منم به نقاشیت نگاه کردم و دیدم جدی جدی گل کشیدی به بابا نشون دادم و زد تو ذوقم ،گفت:این شانسی دراومده اگه دوباره کشید قبول منم گفتم که دختر من گل کشیده و ازت خواستم که بازم واسم گل بکشی و تو طرح های بعدی کشیدی این بین دایره های ریز و درشت و وامضا هم میکشیدی قربون انگشتات بشم من خوشحالم که بابا حسن تسلیم شد &nb...
2 مرداد 1392

انتخابات و رای ریزی تو مدرسه مامان فاطمه

امروز رفتیم  واسه رای دادن.   این اولین باری بود که ماهرخ جونم میرفت تو صف رای و پای صندوق رای من هر بار واسه انتخابات میرم مدرسه دوران ابتداییم دوره قبل که رفتم اولین سال زندگی مشترکم بود همون سال پیش خودم تو فکرم آرزو کردم که میشه یه روزی با دخترم بیام اینجا و تو یکی از نیمکتای دوران ابتداییم عکس بگیرم.     دیدین اینم از آرزوی کوچولوی من که برآورده شد عاشق این اتفاقای سادم که از ذهن میگذره و تو یه روز شیرین اتفاق میافته و من متعجب از این لطف خدام که هر صبح و هر شب سپاسگزارشم اینم از دانش آموز کوچولوی من که تو نیمکت کلاس  سوم مامان فاطمه نشسته عزیزم ...
24 خرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به Mahake man می باشد