بازی90
ما را به راه راست هدایت مکن که ما/ از پیچ و تاب زلف به مقصد رسیده ایم...
بازم بازی رنگ با پس زمینه ی سفید
یه دختر بی هدف تو اتاق و یه مامان که شب مهمون داره
دنبال یه بازی بی دردسر و راحت
دستمال توپی،قطره چکان،رنگ رقیق شده
اون حباب تهمونده رنگا، تو قطره چکان وقتی میافتاد رو دستمال توپی و ماهرخ هر کار میکرد نمیترکید
واسش جالب بود
وقتی انگشتا از فشار به تیوپ قطره چکان خسته میشه میریم سراغ راه آسانتر(انگشت)
عمود گرفتن دستمال و رنگ و قطره چکان م نتیجه جالبی میده
شلوغ بازیای ماهرخ
ااااااااااااااااو تو این گرونی دستمال و علاقه ماهرخ میریم سراغ مقوای کاغذی که همه جا به وفور پیدا میشه
اما... جذبش نسبت به دستمال خیلی کندتر و کمتر بود و ماهرخم حوصله صبر کردن نداشت
پس با انگشت و کمی عصبانیت ناشی از کندی جذب وارد عمل میشه
میریم سراغ کاغذ گلاسه!
چند قطره رنگ تقریبا رقیق،نی،فوووووووووووت
فوووووووووووووووت
از ماهرخ خواستم هرچی که با دیدن این شکلا بنظرش میاد و بگه
والا یه چیزایی گفت که منم نفهمیدم
مثلا این آبیه:عروس خانم،run(با نمایش حرکتی بدو بدو)و چینه چینه دامن
فک کنم run ش مربوط میشد به فرار رنگه از فوت و نی
بعدم یه خوکار دادمش و چنین کرد(این یه آدم عصبانیه که افتاده تو جوب آب)،چرا میخنده نمیدونم
این مثل پارک بود و واسش خورشید کشید
اینو یادم نیس چی گفت اما واسش خورشید و ادم کشید
ماهرخ ما کمتر لگو بازی میکنه یعنی تقریبا اصلا
امروز واسه دو یا سومین بار دست به لگو دیدمش و اینها ر ساخت
الاکلنگ
قطار
صندلی