آسمانش آبی تر

آقا دلـداده ات این روزها حال خوبی ندارد ...

لطفا نگاهش کن ...

خوب میداند رو سیاه ست

اما ، کجا رود ؟ وقتی ...

جز شما مهربانتر سراغ ندارد

میرفتم حرم

از بچگی

حال خوبی داشت هنوزم داره توبچگی یــجـور دیگه کیف میکردم، خـبر از حاجت مردم نداشتم

فک میکردم ته ته مریضیا سرماخوردگیه

یه سلام میدادم از رو ادب میدویدم تو صحنش دنبال کفــتراش،دراز میکشیدم و تو زردی ایوون طلاش غرق میشدم

منتظر بودم شیپور اذان بزنن ، دنگ دنگ ساعتش میشمردم

خبر از دل شکسته آدما و اشک مادرا نداشتم

الانم حرم حال خوبی داره ؛نه!

حالم خوب میکنه،بهش پـناه میبرم، پا بصحن که میزارم بعد همون سلام از رو ادب که حالا التماس ی هم چاشنیش شده

سجده شکر میزارم به خاطر هر چی که داده که خوب داده،بهترینی داده که هر سپاسی کمشه

سلامتی،فرزند و همسر وپدرو مادر و خواهر و برادرانی که واسه من بینظیرند

دل میدم به اشکی که از چشم ها جاری میشه ،نمیتونم بی تفاوت از کنارش بگذرم ،حال مادری که واسه بچش ناراحته خوب میفهمم، خدایم عشقی از فرزند بمن داده که درک مادرا دیگه کار سختی نیست

دست بدعا میشم واسه مریضا،جوونا،سلامتی بچه ها که از هرچیزی مهم تر

حالم خوب که میشه به حال بقیه هم دعا میکنم به امید اینکه یکی از اون بقیه هم واسه من دست بدعا شه

حالم دگرگون میشه ؛خوب بزرگتر شدم درد میفهمم معنی غصه ؛موهبت بچه و نگرانی های قشنگش

دلواپسی آینده

دخترم با اومدنت زندگی واقعی ر بمن نشون دادی،بزرگم کردی،عاقل تر و عمیق تر

باز پاییزت داره میاد و من هوایی میشم ،هوای روزای اومدنت،دلم با هر برگ زردی میریزه،این فصل شاه فصلهای سال م شده

حالا معنی سال هار میفهمم حالا پاییز میبینم

روزهای اول فصلت با خوبیها شروع میکنیم

به پابوسش میریم

ماهرخم میبرمت حرمش که آشنای دوست بشی

که انشاالا وقتی بزرگ شدی و مثل من عمیق،تو هر حال خوشت، که امید دارم همیشه شاد باشی یاد دوست کنی

بحرمش بیای و دلت ازاد کنی

من فقط میتونم راه خونش نشونت بدم و دستت به در خونش برسونم

راه ر که یاد بگیری در خونش همیشه بروت بازه

یا امام دلشکسته ها ما ر خواستی و بخدمتت رسیدیم ازت میخوام آینده روشن همه ی بچه های سرزمین و سلامتی تک تکشون

که از حال مادر بچه های مریض جز خودت هیچ کس خبر نداره