دیالوگ3
امروز بمناسبت روز اتشنشان رفتیم واسه دیدن مانور بابا و دوستانش
یکی از مراحل حمل مصدوم از ارتفاع با بسکت بود
اومدیم خونه و شما شروع کردی به تعریف عملیات مانور به این شکل:
ماهرخ:ماما اقا خوابیده بود!!
مامان:اقا خوابیده بود؟؟ کجا خوابیده بود؟
ماهرخ: دستت (بسکت)
مامان:
{البته مدیر روابط عمومی مراحل عملیات توضیح میدادن اما بســـــــــــــــــــــــــــــــکت نمیدونم واللا}
********************************
من:دخترم اسمت چیه؟
ماهرخ:ماففوو
من:ماهرخ اسم مامانت چیه؟
ماهرخ:مامان فاطمه
من:اسم بابات چیه؟
ماهرخ:بابا حسن گا
من:فامیلت چیه؟
ماهرخ:نصیپور (نصیب پور)
من:بابات کجا کارمیکنه؟ یا رفته؟
ماهرخ:آتششانی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی