💖🌈
✨️🦋🌈💖💫 فردا تولد پرنیا جون برنامه خیلی سختم😑 ۸:۰۰تا۹:۳۰ ریاضی تقویتی برای امتحان ۹:۳۰تا۱۱:۰۰ بسکتبال میام خونه ناهار میخورم حاضر میشم میریم روستا تا ساعتای ۵ ۵ تا تا پاسی از شب و تولد ...
300kشدنمون مبارک
سلامممممم امروز دیدم بازدیدامون ۳۰۰ kشده هورااااا✨️🍭🌙 ممنون که تا اینجا کنارم بودین🫂🌙🍭✨️ بریم برای ۴۰۰k ...
نویسنده :
مامان و ماهرخ جون🌜💛
23:28
روز مادر با کلی تاخیر
روز مادر مبارک با اندکی تاخیر رفتیم خونه یاسمین جون داشتیم میرفتیم با خاله رفتیم دنبال فاطمه جون دیدیم کیک دستشه خاله گفت دباره بیاین بالا و بعد ما رفتیم بالا ...
جمله ای که باید ثبت میشد
مکث مقدس جمله ای که باید ثبت میشد از خانم مدیری عزیز سکوت ی هست که در زمانی که نمیتونی تصمیم بگیری باید سکوت کنی
نویسنده :
مامان و ماهرخ جون🌜💛
0:19
من و مو های چتریمو اتاق جذابم
🌙✨️🦋
وقتی تبدیل به الماس شدی، اون وقت می فهمی که چرا زندگی تحت فشار قرارت داد✨️🌙💎 ...
نویسنده :
مامان و ماهرخ جون🌜💛
21:38
پروردگارا
ܢ݆ߺܝوܝܥܭَߊܝߊ ܥܼܝ̇ ࡅ߳و ܢ݆ߺܝ̇ߺߊܣےـ ܝ̇ߺیܢܚࡅ߳ــ✨️🦋 ...
نویسنده :
مامان و ماهرخ جون🌜💛
12:40
عکاسی
سلام از این منظره و زمین گلی و پر اب مزرعه چه عکسی میشه گرفت✨️؟ خوب بزار بهت بگم اینجا خلاقیت ماهرخ گل میکنه و چنین عکسای خفن میگیره به یادگار امروز💋🦋 ...
نویسنده :
مامان و ماهرخ جون🌜💛
23:33
تک تک خاطرات امروز از تنهایی گشتن تا خرید
سلام امروز هم خوب بود هم بد دیروز مدرسه ۴ تا توپ بسکتبال داد به من که فرداش یعنی امروز بریم کلاس بسکتبال ساعت ۹ و نیم کلاس بود من ساعت ۹ رفتم اونجا نیم ساعت منتظر موندم بعد نگهبان گفت اصلا امروز کلاس برگزار نمیشه من باور نکردم دوستام اومدن زنگ زدن به معلمم دیدم بله کنکلِ😶 بعد منو مارال موندیم اسنپ گرفت ۲ تایی تنها رفتیم خونشوم من به زور ارایشش کردم و رفتیم خرید تا اومدیم بالا فیلم ببینیم یه بستنی خوردیم تا اومدیم بقیشو بخوریم بابام اومد دنبالم رفتم خونمون نهار خوردیم اومدیم روستا مثل همیشه پنج شنبه ها پیش پدر بزرگ ...