تک تک خاطرات امروز از تنهایی گشتن تا خرید
سلام
امروز هم خوب بود هم بد
دیروز مدرسه ۴ تا توپ بسکتبال داد به من که فرداش یعنی امروز بریم کلاس بسکتبال
ساعت ۹ و نیم کلاس بود من ساعت ۹ رفتم اونجا نیم ساعت منتظر موندم بعد نگهبان گفت اصلا امروز کلاس برگزار نمیشه من باور نکردم دوستام اومدن زنگ زدن به معلمم دیدم بله کنکلِ😶
بعد منو مارال موندیم اسنپ گرفت ۲ تایی تنها رفتیم خونشوم من به زور ارایشش کردم و رفتیم خرید تا اومدیم بالا فیلم ببینیم یه بستنی خوردیم تا اومدیم بقیشو بخوریم بابام اومد دنبالم
رفتم خونمون نهار خوردیم اومدیم روستا
مثل همیشه پنج شنبه ها پیش پدر بزرگ
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی