ماهرخماهرخ، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره
فردینفردین، تا این لحظه: 4 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره
زمانی که خودم شروع کردم به نوشتن🌈زمانی که خودم شروع کردم به نوشتن🌈، تا این لحظه: 1 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره
تولد شمار وبلاگم🌙✨️🦋تولد شمار وبلاگم🌙✨️🦋، تا این لحظه: 11 سال و 16 روز سن داره

Mahake man

🔗⛓️‍💥

تفسیر رفتارهای عجیب کودکان نوپا

کودک نوپایتان کم کم دارد کوچولویی سخنگو، خودرای و مستبد می‌شود. در واقع یک ارباب محض است؛ او به شما می‌گوید که کجا می‌خواهد بنشیند، کدام شلوار را بپوشد، و برای شام دقیقاً چه چیزی می‌خواهد.   اما درمورد انتقال افکار و احساسات پیچیده‌تر هنوز خیلی راه مانده است که باید طی کند. این یعنی خیلی وقت‌ها مجبور هستید برخی از رفتارهای عجیب او را تفسیر کنید. ما از کار‌شناسان این امر خواستیم تا در رمز گشایی قشقرق‌های معمول نوپایان به ما کمک کنند. به چشمانتان نگاه نمی‌کند تفسیر: «شرمنده‌ام.»   وقتی کودک چشمانش را از شما می‌دزد، می‌خواهد ب...
12 ارديبهشت 1392

[عنوان ندارد]

مسی=مرسی آتیش=آتش تت=کت غنا=غذا حمووو=حمام آیسان=آیسان این کییه؟=این کیه؟ دوست داره=دوست دارم بز=بز پوتتو=تخم مرغ خوتکا=خودکار شتر=شتر اسب=اسب مورشه=مورچه ماسد=ماست میم میخوام =میوه میخوام میم=میوه
12 ارديبهشت 1392

اولین زیارت حرم و نامزدی خاله فاطمه

دیروز با مامان فاطمه و آقوام رفتیم حرم  امام رضا واسه عقد خاله فاطمه (خواهر حمید) این اولین زیارت من بود و بالاخره امام رضا منم طلب کرد خیلی خوب بود حرم چراغونی کرده بودن منم کلی مامان و اذیت کردم داد همه دراومد ههههههههه اینجا  دارم زیارتنامه میخونم     این داخل رواق دارالحجه هست       من و مامان فاطمه تو صحن جمهوری       اینم من و گنبد زرد آقا امام رضا     همه ی این عکسا ر بعد از عقد خاله جون گرفتیم ایشالا خوشبخت شن ...
11 ارديبهشت 1392

برف ریز و هوای توپپپش

امروز من و مامان فاطمه و بابا رفتیم برف ریز  بابا قبل از نهار تصمیم گرفت بریم که مامان فاطمه هم قبول کرد   جاتون خالی آب بازی سنگ بازی آتیش بازی و ... چه هوایی عجب سر سبز و ... اونجا الاغ و گوسفند و سگ و کلاغ از نزدیک دیدم                             راستی من میتونم شعر یه توپ دارم قلقلی که مامان میخونه کامل کنم یه توپ دارم (گلگلی) سرخ و سفید و (آبی) میزنم زمین (بالا) میره نمیدونی تا (هنا) میره هووووووووووووووووووووووورااااا  ...
8 ارديبهشت 1392

بازی 4

سلام   امشب من و دخترم یه بازی جدید داشتیم تو این بازی هم تعادل ماهرخ بالا میره و هم اینکه واسه یه شیطون بلایی مثل ماهرخ که هیجان زیادی داره مناسبه یه سرسره به کمک پشتی درست کردیم و ماهرخ چند بار از به اصطلاح پله بالا رفت و بعد از سراشیبی بالا میرفت و سر میخورد منم شیب سرسره ر کم کردم و ماهرخ از بالا میدوید میومد پایین خیی بهش خوش گذشت بعد از این کار تصمیم گرفتم یه پل درس کنم و ماهرخ ازش رد می شد حتی یه بار از پل جفت پا پرید پایین دختر شتل پتل خودمی مامانییییییییییییییی دالی دخمریییییییییییی ...
5 ارديبهشت 1392

[عنوان ندارد]

دیدی=دیدی زتته=زشته سنام=سلام وایسسا=وایستا توتور=کنترل بیسویی=بیسکویت دل دل...آبی=قلقلی....آبی ئر جواب یه توپ دارم قلقلی سرخ و سفید و آبی چادو=چاقو سده=سرده آییا=آریا  نمیخام ـ نمخام=نمیخوام خاب میخوام=خوابم میاد  مغس=مغز اجیل  تنده=تنده
1 ارديبهشت 1392

فصل نو ویروس نو

ای وای   تو چند تا پست قبلی گفتم ماهرخ حالش بد و ... و من با اون حالش واکسنش زدم دیشب شب سختی بود تبش خیلی بالارفت البته من با دکتر بهداشت  در مورد حال ماهرخ صحبت کردم و ایشون گفتن مشکلی نیست میتونی واکسنش بزنی از این حرفا بگذریم دیروز که ما رفته بودیم خونه یاسین اینا بچه ها کلی بازی کردن اما امروز فهمیدم یاسمین جون حالش بد شده درست با علائم ی که ماهرخ داشت میبرنش دکتر و بستریش میکنن منم یه سر تا بیمارستان رفتم تختای اورژانس پر بود از بچه هایی که همین مشکل داشتن نگو ویروس بوده حال یاسمین جون خیلی بد چون بدنش ضعیف تر از ماهرخ اما خدا ر شکر ماهرخ قوی بود و ویروس با توجه به واکسنی که خورده بود نتونست باماهرخ  مقابل...
30 فروردين 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به Mahake man می باشد